شماره سه در باب مکتب چیزیسم شاخه حذف به قرینه تحمل

ساخت وبلاگ
این آخرین نوشته‌ای هست که با سیستم دفترم یادداشت می‌کنم، قبل از اینکه پسوردها رو پاک کنم و پنجره رو ببندم و درب اتاق رو قفل کنم و کلید رو بگذارم توی جعبه قرمز جلوی در. با کیبوردی که حروف فرانسه روی دکمه‌هاش حک شده و بعد شش ماه، معادل فارسی و انگلیسیشون رو از بر شدم. پایین اسکرین، یک شیشه لاک صورتی هست که وقتی ران شدن کدها طول می‌کشه، حوصله‌ام سر نره. با یک کرم دست اشانتیون لافایه و رژ لب توت‌فرنگی که طه برام گرفته بود و ماژیک هایلایتر سبز و چای کیسه‌ای بابونه و کیف پولم. کنارشون، ماگ خالی قهوه و جامدادی‌ای هست که خودکارهاش رو یکی یکی در طول این مدت گم کردم. پشت سرشون، تقویم دیواری بزرگیه که تو روزهای سخت، لحظه به لحظه شون رو در ذهنم ضربدر می‌زدم و دو دستی به دقیقه‌های خوبشون می‌چسبیدم مبادا که شب شه و بگذرند. پایین تقویم، یه دفترچه یادداشت مشکی رنگه با یه بسته شکلاتِ شیری-توت فرنگی که هفته پیش از سوییس گرفتم. عکسش رو بعدتر یک جا نشون می‌دم. یکی از خوشمزه‌ترین شکلات‌های تمام دنیاست لعنتی. لپ‌تاپم این کنار بازه که کمک کنه رفرنس‌های تز رو با مقاله چک کنم. مثل منشی‌های لب مرز بازنشستگی، روی کیس کامپیوتر، عکس و نُت چسبوندم. نامه‌ای که مامان شب دفاعم برام نوشته و به دستم فرستاده بود، عکسی که دنیس از روز فارغ‌التحصیلی بهم کادو داده بود، نوت "take care 3" همکارم که یک روز، بعد ده، دوازده ساعت چهار دست و پا افتادن روی کثافتِ کار چسبونده بود به اسکرین کامپیوترم، و یه سری ددلاین. توی کمد کنار میز یه بسته کیندر دارم که مجانی از جایی گرفتم، چند تا چای که یک دوستی از هند برام آورد و یک کنسرو لوبیا. با پرینت یه سری نامه از اینور و اونور. پشت سرم هم پنجره رو به حیاط بیمارستانه. دو سال پیش، ب شماره سه در باب مکتب چیزیسم شاخه حذف به قرینه تحمل...ادامه مطلب
ما را در سایت شماره سه در باب مکتب چیزیسم شاخه حذف به قرینه تحمل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : geeshaa بازدید : 14 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1402 ساعت: 14:49

صبح، نشسته بودم لباس های کثیف را براساس رنگ و طرح، آماده لاندری شب میکردم و همزمان هم سعی میکردم ذهنم را روی کلمات سخنرانی پر از نویز گوشی متمرکز نگه دارم. تنها سخرانی بدون مطالب سیاسی؛ صدای آقای دولابی که همیشه خدا فهمیدن کلماتشان برایم سخت بود، به خاطر تن صدا و کیفیت ضبط. دقیقه نه یک بار دیگر زدم عقب و از اول گوش کردم؛ اگر اشتباه نکنم یک جایی میگفتند اگر به دنبال فقط یک راه برای رسیدن به حقیقت باشی، خودشان باقی راه ها را نشانت میدهند. تو در مسیر جست و جو باش و راه برایت باز میشود. یک چیزی شبیه همین مکشوف شدن امر که حاج آقا هر سری میگویند. ظهر، فیلم تمام شده و ریتم کند و آهسته اش، ذهن مخاطبین خلاق را آماده مزه پرانی کرده. از آدم هایی که نتوانند بطن قضیه و تصویر بزرگتر یک داستان را ببینند خوشم نمی آید. فیلم کندی بود، ولی دوستش داشتم. الف مسخره میکند و میپرسد که حالا مقصود اصلیش چه بود از اول؟ ف خودش را میکشد که قانعش کند. میگوید همین که زندگی و زنده بودن در خانه و وطن خود آدم جریان دارد، مهاجرت معکوس و الخ. دوست دارم بغلش کنم که آرام آرام دست از این نقلای بی نتیجه بکشد. ساکت تر که میشود میگویم مقصودش آرامش پس از سرگردانی و پریشانی بود. اینکه عین مداد سر پرگار، میچرخیم و میچرخیم، و از آن سوزنی که زندگی و تعادلمان گیرش است غافل میمانیم. یک روز که مداد و سوزن کنار هم بایستند، انگار که یادمان میفتد کلیت دنیا از چه قرار است؛ نور آرامش چشم هایمان را میزند و دلمان میخواهد پرواز کنیم که این منبع درونی را دوباره پیدا کردیم. چیزی که روحمان از آن دور افتاده بوده کل مدت. عصر، نشسته ام در اتوبوس و امین الله میخوانم؛ "اللّهُمَّ قُلُوبَ المُخْبِتِينَ إِلَيْكَ والِهَةٌ". سرم را بلند میکنم از شماره سه در باب مکتب چیزیسم شاخه حذف به قرینه تحمل...ادامه مطلب
ما را در سایت شماره سه در باب مکتب چیزیسم شاخه حذف به قرینه تحمل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : geeshaa بازدید : 64 تاريخ : سه شنبه 18 بهمن 1401 ساعت: 12:34

یک - قرار بود شب بمانم خانه دوست یکی از دوستانم که شب سال نوی قبل در خانه همان دوست دیده بودمش. که فردایش ساعت یازده بروم سر قرار و دوازده هم بروم ایستگاه اتوبوس. داستان روز اولی که رسیده بودم فرانسه. قبل از اینکه در پاریس جاگیر شوم، یک بار دیگر هم یک روزه سفر کرده بودم اینجا؛ که قبل از امضای قرارداد اجاره خانه، خود خانه را ببینم. شبش هم از ماشین برگشت جامانده بودم و رفته بودم خانه دوست یکی دیگر از دوستانم که قبل تر ندیده بودمش حتی. شماره سه در باب مکتب چیزیسم شاخه حذف به قرینه تحمل...
ما را در سایت شماره سه در باب مکتب چیزیسم شاخه حذف به قرینه تحمل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : geeshaa بازدید : 76 تاريخ : يکشنبه 25 دی 1401 ساعت: 17:18

نتیجه می‌گیریم که بعد از مهاجرت ناگهان در هیچ کتگوری‌ای نمی‌گنجی، اگر با یک ایدئولوژی شل و ول ولی حاضر و قابل لمس هجرت کرده باشی. سخت‌تر از همیشه می‌شه، اگر دوست نداشته باشی مدام زیرنویس بذاری برای عملکرد و باورهات، و اگر نخوای نماینده طیفی باشی که ظاهراً یا دروناً شبیه تو هستند. حقیقت موضوع اینه که این بک‌گراند و باور ذهنی در تمام دوران زندگی باعث شده یک پات اینور جوی آب باشه و یک پا هم، اون سمت. جوری که هیچوقت نتونستی جفت‌پا بایستی. بعد از مهاجرت این جوی، گشادتر می‌شه. تو هم بالطبع باید گشادتر راه بری. تو حالا نه خیلی خیلی معتقدی نه خیلی خیلی نامعتقد. نه خیلی خیلی مسلمونی نه خیلی خیلی بی‌مذهب. نه خیلی خیلی مطلعی از منطق پشت باورهات و نه خیلی خیلی پرتی از همه چیز. نه خیلی خیلی ایرانی‌ هستی و نه خیلی خیلی غیرایرانی. نه خیلی خیلی ناسیونالیستی و نه خیلی خیلی رها از اخبار. نه خیلی خیلی تو بند اخلاقیات غربی هستی و نه خیلی خیلی گیر رفتارهای ایرانیت. نه خیلی خیلی اپن‌مایندی و نه خیلی خیلی محدود به استیگماهای معمول. نه می‌تونی تعارف کردن رو بگذاری کنار و نه منطق پشت پاسخ های معمول رو. نه یک پارتنر بی باور و هیچ‌چیز برات مناسبه و نه یک فرد سفت و محکم. نه انقدر خوبی که تو جامعه مسلمون‌ها به عنوان یک فرد معتقد پذیرفته بشی و نه انقدر رهایی که تو جامعه آزاده‌ها استقبال خاصی ازت صورت بگیره. از هیچکدومشون هیچ "آفرین"‌ای نمی‌گیری و انگار که به هر دوشون هم یک توضیح مفصل بدهکاری. عین ملات بین لایه‌های آجری دیوار، همیشه اون "لا" گیری و تحت فشار. یک توناژ همیشه خاکستری میشی تو طیف وسیع رنگ‌های رو پالت. آویزهای شالت تا ابد میخ شدن به اون ژنوم ایرانی، به اون ارزش‌های خانوادگی، به ا شماره سه در باب مکتب چیزیسم شاخه حذف به قرینه تحمل...ادامه مطلب
ما را در سایت شماره سه در باب مکتب چیزیسم شاخه حذف به قرینه تحمل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : geeshaa بازدید : 85 تاريخ : پنجشنبه 2 تير 1401 ساعت: 4:30

اِل، دستیار یکی از استادتمام‌های دانشگاه پارسالم بود. پزشک عمومی‌ای که بعدتر وارد حیطه ریسرچ شد تا ببیند آکادمیا چه شکلیست (بعدتر که صمیمی‌تر شدیم، علناً اعلام کرد که هیچ عن خاصی خیرات نمی‌کنند آنجا به‌نظرش و حالا باز ما بچه مچه‌ها خوشمان می‌آید از وجهات متفاوتش، بحث دیگریست). اِل هم مثل بقیه دستیارها و استادهای دانشگاه ما و استادهای دانشگاه‌های دیگر و مهندسین و کارمندان و عامه آن جامعه و جوامع مشابه، در اغلب مسیرهای هر روزه‌اش، با دوچرخه تردد می‌کرد. انگ نبود، عار نبود، دور از انتظار هم راستش نبود حتی. انگار یک روز که این عزیز داشته سریع و تند رکاب می‌زده که به موقع برسد به کلاس ما، از دو کیلومتری یک ماشینی را می‌بیند که عمداً یا ناخواسته پارک شده وسط مسیر دوچرخه کنار اتوبان. اگر شرایط مشابه را تجربه کرده باشی میدانی که این حرکت در شهر تپه‌ای که پر از سراشیبی و سربالاییست و مسیر دوچرخه‌اش با مسیر اتوبوس‌های دوطبقه‌اش ده سانتی‌متر فاصله دارند و خیلی اوقات ممکن است زمین از باران خیس باشد یا آسمانش پر از مه، حرکت سم و خطرناکیست. دکتر هم بنا بر وظیفه اجتماعی، دوچرخه را میزند کنار و از این ماشین عکس می‌گیرد. بعد می‌رود روی توییتر و این عکس را پست می‌کند و پلیس را منشن می‌کند که حواستان را جمع نظم جامعه کنید. باز دوباره فردایش هم که این اتفاق میفتد، دوستمان یک عکس جدید پست می‌کند. و روز سوم هم حتی. راستش حالا دقیق نمی‌دانم آخر داستان چه شد و پلیس چه کار کرد (چون خارج‌ها هم حتی با هم فرق دارند)، ولی یک روز این موضوع را با آب و تاب برایم تعریف کرد و تمام که شد، حس می‌کردم یک کج‌خند یا شاید هم تلخ‌خند بی‌اختیار نشسته پایین صورتم. تماماً و سر تا پای این حرکت برای ناخودآگاه من ایرانی، شماره سه در باب مکتب چیزیسم شاخه حذف به قرینه تحمل...ادامه مطلب
ما را در سایت شماره سه در باب مکتب چیزیسم شاخه حذف به قرینه تحمل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : geeshaa بازدید : 79 تاريخ : پنجشنبه 2 تير 1401 ساعت: 4:30

از ون پیاده شده ایم و مسیر سرازیری را برای خودمان یورتمه میرویم. نمیدانم چه چیزی ما را به هم وصل کرده. یک رشته نامریی که گرچه از بیرون محکم و زیبا به نظر میرسد، در درون، عینهو رشته های تار عنکبوت نازک است و با یک فوت و تکان دست پاره میشود. سکوت است بینمان. آن دست خیابان انگار که یک ماشینی ترمز کند یا با سرعت عبور کند، نمیدانم از صدایش یا از حسش برمیگردیم. گربه خاکستری رنگ از خودش حرکات موزون نشان میدهد. شماره سه در باب مکتب چیزیسم شاخه حذف به قرینه تحمل...
ما را در سایت شماره سه در باب مکتب چیزیسم شاخه حذف به قرینه تحمل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : geeshaa بازدید : 89 تاريخ : چهارشنبه 17 ارديبهشت 1399 ساعت: 10:38

بار الها، ممنون از دعوت شما. ما گرچه هنوز به فهم و شعور مهمانی معنوی که گرسنه بروی و گرسنه تر برگردی نرسیده ایم ولی متشکریم که امسال هم اسم ما را از لیست مهمان ها خط نزدید. در این ماه عزیز، عاجزانه از شما خواهشمندم بر سفره رحمان و کرمتان که مینشینیم، من یکی را شخصا با ریش بلند و انگشتر عقیق و دُر و یقه های بسته، با پیرهن های روی شلوار، با تلق های زیر روسری و آستین های تورتوری، با کیف های گل گلی و چهره های مدام در معراج اتوبوس های دانشگاه امام صادق، با آقا شماره سه در باب مکتب چیزیسم شاخه حذف به قرینه تحمل...
ما را در سایت شماره سه در باب مکتب چیزیسم شاخه حذف به قرینه تحمل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : geeshaa بازدید : 94 تاريخ : چهارشنبه 17 ارديبهشت 1399 ساعت: 10:38

گیشای عزیز؛ تولد سه سالگیت مبارک. اردیبهشت 96 که به دنیا آمدی، روزهای پایدار و خوبی نبودند. از بیرون و دور و آینده البته اگر نگاه کنی، مایه برکت سال های بعدش احتمالا همان ماه های 96 بوده باشند، در آن زمان و کانتکست ولی تنها چیزی که حس نمیشد، برکت بود. شما را در روز های ناخوشایند بهار در دامن بلاگفا گذاشتیم که روز ها و ماه ها و سال های بعدش برگردیم و به چشم ببینیم گذر از تک تک سختی ها و چالش ها در زندگی، جز به رشد آدمی و لذت گذر از چهارچوب های دشوار، ختم شماره سه در باب مکتب چیزیسم شاخه حذف به قرینه تحمل...
ما را در سایت شماره سه در باب مکتب چیزیسم شاخه حذف به قرینه تحمل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : geeshaa بازدید : 102 تاريخ : چهارشنبه 17 ارديبهشت 1399 ساعت: 10:38

سال دو هزار و خیلی پیش بود. تازه رفته بودیم نیوکاسل و من یک چیزی حدود ده یازده سالم بود. یکی از خانم های حسینیه در مورد نماز شب لیله الرغائب به مادر گفته بود. از فضائل و روایاتش. آخرش اضافه کرده بود ک شماره سه در باب مکتب چیزیسم شاخه حذف به قرینه تحمل...ادامه مطلب
ما را در سایت شماره سه در باب مکتب چیزیسم شاخه حذف به قرینه تحمل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : geeshaa بازدید : 89 تاريخ : چهارشنبه 6 فروردين 1399 ساعت: 14:42

سوره هود: 1. وَلَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَيَئُوسٌ كَفُورٌ - وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّيِّ شماره سه در باب مکتب چیزیسم شاخه حذف به قرینه تحمل...ادامه مطلب
ما را در سایت شماره سه در باب مکتب چیزیسم شاخه حذف به قرینه تحمل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : geeshaa بازدید : 84 تاريخ : چهارشنبه 6 فروردين 1399 ساعت: 14:42